![safapatogh.ir safapatogh.ir/](http://www.beytoote.com/images/stories/religious/re793.jpg)
دو نکته لقمان حکيم براي اهل آخرت شدن
- مجموعه: متفرقه ديني
لقمان حکيم، آن مرد الهي نکتهاي را به فرزند خودش تبيين ميکند و ميفرمايد: فرزندم! دو چيز را در دنيا رعايت کن تا اهل آخرت شوي:
اول اينکه همنشين خوب پيدا کن، تا تو را اهل آخرت کند. چون اگر همنشين شر پيدا کردي، نشستن با او، تو را اهل جهنم ميکند. يعني اصلاً نفس او، اثرگذار خواهد بود.
دوم اين که در دنيا به آنچه که به تو ميرسد، قناعت کن، تا سالم زندگي کني.
اي کاش فلاني را به دوستي نميگرفتم
يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا (28)
لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا (29)
«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.»(28) او [بود كه] مرا به گمراهى كشانيد پس از آنكه قرآن به من رسيده بود.» و شيطان همواره فروگذارنده انسان است. (29) (سوره مبارکه فرقان)
بدون شک عامل سازنده شخصيت انسان- بعد از اراده و خواست و تصميم او- امور مختلفي است که از اهم آنها همنشين و دوست و معاشر است، چرا که انسان خواه و ناخواه تأثير پذير است، و بخش مهمي از افکار و صفات اخلاقي خود را از طريق دوستانش مي گيرد.
اين حقيقت هم از نظر علمي و هم از طريق تجربه و مشاهدات حسي به ثبوت رسيده است.
معيارهاي دوستان حقيقي
معيارهايي که ميتوان در سايه آنها، دوستان حقيقي و معاشران واقعي را شناخت عبارتند از:
ايمان به خدا و قيامت، عمل صالح، آگاهي و معرفت ديني، خلوص و اخلاص، مهرباني و مهرورزي، وقار و آرامش، دگر دوستي و دلسوزي، ادب و متانت، صفا و صميميت، راستي و درستي، عفو و گذشت و...
بنابر اين شايسته است آدمي با فردي که داراي اين اخلاق پسنديده است دوستي و رفاقت کند و با وي همنشيني نمايد تا از انفاس قدسيه و برکات اين اخلاق خداپسندانه بهرهمند گردد.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند:
«کسي که خداوند خير عظيمي برايش بخواهد، رفيق و دوستي شايسته و صالح نصيبش ميکند، تا اگر حقايق الهي و حلال و حرام و خواستههاي حق را فراموش کند، به يادش آورد و اگر به آنها توجه نمايد، او را براي به اجر گزاردنش ياري ميدهد.»
از همنشيني با مردگان دوري کن!
از طرفي همنشين ناصالح، افراد را فاسد و جهنمي ميسازد چنانکه حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: «... همنشيني با مردگان، فاسد کننده قلب است.»
گفته شد: اي رسول خدا! همنشيني با مردگان چيست؟
فرمودند: رفاقت و معاشرت با هر که از جاده ايمان منحرف بوده و نسبت به احکام الهي کناره گير است و از عمل به آن امتناع دارد و نيز فرمودند که تنها زيستن بهتر از همنشين بد است.
معاشرت با افراد نادان و ناباب، دين و دنيا و آبروي انسان را بر باد داده و آدمي را از عنايات الهي محروم مينمايد.
حضور شيطان
امام علي عليهالسلام در مورد همنشيني با افراد ناباب و هوسران فرمودند: همنشيني با هوسرانان سبب از ياد رفتن ايمان و حضور شيطان ميشود.
در قرآن کريم از زبان افراد منحرف که گرفتار عذاب دوزخند، چنين بيان شده است: «کاش فلاني را دوست _خود_ نگرفته بودم.» که اين آيه هشداري جدّي است براي مردم ، تا در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.
اگر از زندانيها، معتادان و سيگاريها بپرسند که عامل گرفتاري هاي شما چيست؟در جواب از دوستان ناباب شکايت ميکنند و آنان را عامل بدبختي و گرفتاري خود ميدانند.
به همين دليل رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: «هر شخص پيرو دين، آيين و آداب و رسوم دوست و همنشين خود ميباشد.»
اثر شگفت انگيز معاشرت چه در جهت مثبتش و چه در جهت منفيش، هرگز قابل انکار نيست چنانکه در خاندان انسانهاي برگزيده نيز هميشه از همين عامل استفاده گرديده است.
قناعت کن تا سالم زندگي کني
نکته دومي که لقمان به فرزند خود يادآوري مي کند اين است که در دنيا به آنچه که به تو ميرسد، قناعت کن، تا سالم زندگي کني.
«قناعت» در لغت به معناي تنازل است تا آنجا که فرد زندگي خود را با امکاناتي که در دست دارد، منطبق سازد.
از مصاديق آن، رضايت دادن به چيزي است که به او ميرسد.(مصطفوي تبريزي، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج 9، ص 327)
در کتابهاي لغت، خرسندي، بسنده کردن به قسمت، بسنده کردن به مقدار نياز، صرفهجويي، خشنودي به آنچه از روزي و معاش قسمت ميشود.(علي اکبر دهخدا، لغتنامه، واژه قناعت)
رضا دادن به سهم خويش.(ابن منظور، لسان العرب، ماده قنع)
در اکتفا به مقدار ناچيز از وسايل زندگي در حدّ ضرورت،(حسين راغب اصفهاني، مفردات قرآن، ماده قنع) راضي شدن به مقدار کم از بخشش (ابن اثير، النهايه، ماده قنع) از معاني قناعت محسوب شده است.
اهميت قناعت در زندگي به حدي است که امام زينالعابدين (عليهالسلام) در پاسخ به فردي که از ايشان جوياي برترين اعمال شده بود، فرمودند: «هو ان يقنع بالقوت... ؛ برترين عمل اين است که انسان به آنچه در دست او است، قانع باشد.»(نوري، حسين، مستدرک الوسايل، ج 15، ص 232)
در روايتي ديگر، قناعت آن قدر مهم تلقي شده است که موجب سعادت انسان به حساب آمده است.(عبدالواحد آمدي، غررالحکم و درر الکلم، ص 391)
اين صفت، علاوه بر آنکه از صفات ممتاز اخلاقي محسوب شده و به حسن رابطه فرد با مولاي خود منجر ميشود، در استحکام بنياد خانواده نيز از اهمّيت خاصي برخوردار است و آثار مهمي بر آن مترتب ميشود.
اگر قناعت نباشد، انسان مبتلاي به گناه ميشود و اگر هم خدا، لطف و محبت کند و او به گناه نيافتد، حداقل اين است که دائماًرنج ميبرد و در درون خود غصه دارد و مدام با خود ميگويد: چرا من به اين مطلب نرسيدم!؟ چنين کسي در درون خود آرامش ندارد، اما آن که قانع شد، هميشه آرامش روحي دارد.
اين مطلب، براي انسان ملموس است؛ لذا اولياء خدا مطلبي را بيان کردند که روانکاوي امروز، بر آن، صحه ميگذارد.
رابطه قناعت و آرامش
بين قناعت و آرامش رابطهاي مستقيم برقرار است. آرامش نيروي مثبت روحي و رواني است که به خودي خود حاصل نميشود بلکه توسط عواملي ديگر حاصل ميشود. مثلاً رضايت و خرسندي ناشي از قناعت عاملي آرامش آفرين است.
امام علي(عليهالسلام) در وصف و ستايش «خباب بن الارت» ميفرمايد: خدا رحمت کند خباب بن الارت را، با کمال ميل اسلام آورد و با اختيار هجرت کرد و به اندازه کفايت در معيشت قناعت ورزيد و از خدا راضي گشت و با مجاهدت زندگي کرد. (نهجالبلاغه، 1384: حکمت 43)
امام در اين حديث رضايت از خداوند و زندگي توأم با مجاهدت را نتيجه منش قناعت جويي، بيان ميفرمايد. انسان قانع در آرامش است زيرا نگران روزي فرداي نيامده خود نيست و توجهاش را به داشتههايش معطوف کرده است.
برانگيخته شدن خوي قناعت محرکي است که شرايط ناهموار زندگي را براي انسان هموار ميسازد.
حيات طيبه که در قرآن آمده است در تفسير امام علي (عليهالسلام) همان زندگي همواري است که تنها با قناعت نصيب انسان ميشود. (همان: ح 229)
پس لقمان حکيم به فرزندش ميفرمايد: عزيزم! دو چيز را رعايت کن تا اهل آخرت شوي. اول اين که هم نشين خوب انتخاب کن.
اگر انسان، هم نشين شر را انتخاب کند، نفس شرور، به تعبير بزرگاني مثل ملا محسن فيض کاشاني، اگر به تو تعليم هم ندهد، خود هم نشيني و هم نفس شدن با او، بر تو اثر منفي ميگذارد. به تعبير امروزيها براي شما، امواج منفي و شر ميفرستند.
منابع:
پرسمان قرآني
تبيان