loading...
صفا پاتوق|سایت سرگرمی و تفریحی
اخبار صفا پاتوق
محمد بازدید : 509 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)
safapatogh.ir/

زندگينامه حجر بن عدي

زندگينامه حجر بن عدي,زندگي نامه حجر بن عدي

زندگينامه حجر بن عدي
براستى قلم در برابر عظمت و وفاى حجر، عاجز و نا توان است. او کسى نبود که بزرگيها و فداکاريهاى او را بتوان به آسانى ترسيم کرد، مرد وفا بود، شب زنده دار و روزه دار بود او يک مسلمانان راستين بود. از دوران جوانى، دلاورى و شجاعت با سرشت او در هم آميخته شده و خون حماسه و پيکار در رگهاى او جارى بود.
او در نوجوانى همراه برادرش "هانى بن عدى" به حضور پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله شرفياب شد و به آئين اسلام گرويد. او از دوران حيات پيامبر چيزى درک نکرد و پس از زمان اندکى که از مسلمانانى او مى گذشت پيامبر از دنيا رفت و در جنگهاى زمان آن حضرت نيز اسم او به چشم نمى خورد.
او در عين رزم جوئى، مرد تقوى و نيايش و معنويت بود و به همين سبب او را حجر الخير مى ناميدند، در برابر حجر شر که از ياران معاويه بود. او نسبت به مادرش همواره نيکى مى کرد و نماز و روزه فراوان انجام مى داد. او هرگز بى وضو نمى ماند و هر وقت وضو مى گرفت، نماز مى خواند. دعاى او در پيشگاه، پروردگار به هدف اجابت مى رسيد.
حجر مرد هدف و عقيده بود، او به مردان حق و فضيلت عشق مى ورزيد، او هنگام مرگ "ابوذر" در ربذه همراه اشتر بر بالينى او حاضر شد، آرى مردان خدا از همرزمان خود چنين ياد مى کنند! حجر شيفته حق و عدالت و تشنه فضيلت و مردانگى و پيرو راستين اسلام بود و همه اين ها را در وجود على مى ديد.
حجر در زمان علي
و در ميان ياران حضرت على (عليه السلام) نمونه بود. او در مدت خلافت امير مؤمنان (عليه السلام) در هر سه جنگ صفين، نهروان و جمل در رکاب آنحضرت شمشير مى زد او پيش از شروع جنگ صفين، روزى پشتيبانى خود را از امير مؤمنان (عليه السلام) چنين اعلام کرد "ما زاده جنگ و فرزندان شمشيريم مى دانيم جنگ را از کجا بايد شروع کرد و چگونه از آن بهره بردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده زود شناخيتم ما داراى ياران نيک، خويشاوندان و عشيره فراوان، رأى آزموده و نيروى پسنديده اى هستيم اينک اختيار ما در دست توست، اگر به شرق يا غرب جهان بروى، در رکاب تو هستيم و هر چه دستور بدهى اطاعت مى کنيم.

زندگينامه حجر بن عدي,زندگي نامه حجر بن عدي

آرامگاه حجربن عدي در سوريه

امير مؤمنان (عليه السلام) از اين وفادارى خوشحال شد و درباره او دعا کرد. يکى از افتخارات وى مقابله با ضحاک يکى از فرماندهان نامدار شام بود که در اين نبرد پيروز شد.
حجر در جنگ صفين از طرف اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمانده قبيله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهي ميسره‌ي لشگر امام را بر عهده داشت.
بعد از شهادت حضرت على (عليه السلام) و جريان صلح تحميلى بر امام حسن (عليه السلام) حاکمان شهرها به دستور معاويه شروع به شکنجه و آزار شيعيان حضرت على (عليه السلام) کردند يکى زا اين حاکمان مغيره بود که چون از محبوبيت عمومى و شايستگى و فضيلت حجر آگاه بود ناگزير به آن اعتراف مى کرد و مى گفت نمى خواهم بهترين مردان شهر را بکشم تا آنان را در پيشگاه خدا سعادتمند گردند و من بدبخت و تبهکار! او اضافه کرد با قتل حجر و ياران او معاويه در دنيا به عزت و آقائى مى رسد ولى مغيره روز قيامت ذليل و مغذب مى گردد.
پس از شهادت امام مجتبي عليه السلام و رفت و آمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با امام حسين عليه السلام دست‌نشاندگان معاويه به دستور او سختگيري بيشتري نسبت به شيعيان، به‌خصوص شيعيان کوفه مي‌کردند و بعضي از چهره هاي سرشناس شيعه را به بهانه هاي پوچ و بي اساس به قتل مي‌رساندند. يکي از آنان حجربن عدي کندي بود.
بيان حجر در رثاي علي
حجر بن عدى فرداى ضربت خوردن مولاى متقيان چنين گفت: تأسف و اندوه من بخاطر سرور پرهيزگاران، پدر پاکان، و شير مرد پاکيزه خوئى است که او را کافرى پست و گمراه، و دور از رحمت خدا و گنهکارى مفسد و سنگدل کشت. لعنت خدا بر کسى باد که از شما خاندان دورى کند، زيرا شما از خاندان پيامبر راهنما و نقطه اميد من در روز رستاخيز است.
خبر شهادت
چشمان نافذ و بصير امير مؤمنان (عليه السلام) به سوى حجر دوخته شد و او را مخاطب ساخته و فرمود: "چگونه خواهى بود هنگامى که تو را به تبرى از من فرا خوانند و چه خواهى گفت در آن حال که از تو بخواهند پيوند دوستى ات را از من بگسلى؟

حجر پاسخ داد: به خدا سوگند، اگر با شمشير بدنم را پاره پاره کنند و اگر خرمنى از آتش بيفروزند تا مرا در آن بيندازند، تمام اينها را قبول مى کند ولى تبرى از تو را، نه! حضرت على (عليه السلام) شهادت حجر و يارانش را پيشگوئى کرد و فرمود: اهل کوفه! هفت نفر از بهترين مردان شما در عذراء کشته خواهند شد و وضع آنان مانند اصحاب اخدود خواهد بود.
 زياد به حکمراني منصوب مي شود
درسال 50 هجرى دست مرگ طومار عمر مغيره بن شعبه را در هم نورديد و معاويه "زياد بن ابيه" برادر خوانده بد نام و سفاک خود را که حکمران بصره بود به حکمرانى کوفه نيز منصوب نمود. اما با چنان اعتراض سختى و مبارزه بى امانى از جانب جهر مواجه شد که بر فراز منبر رفت و چنين گفت اگر نتوانم اين قريه ناچيز (يعنى کوفه) را از شر تحريکات حجر حفظ کنم مرد نيستم!

زندگينامه حجر بن عدي,زندگي نامه حجر بن عدي

آرامگاه حجربن عدي در سوريه

من بلائى بر سر حجر بياورم که براى آيندگان عبرت باشد! اما با سرسختى حجر و يارانش مواجه شد و ناگزير پس از تلاشهاى فراوان از دستگيرى وى نا اميد شد اما با بى وفائى و خيانت کوفيان چندى بعد حجر مجبور شد در عوض دادن امان نامه از ظرف زياد خود را تسيليم کند چون همرزمان حجر بازداشت و سرکوب شدند زياد براى اينکه معاويه را به کشتن حجر وا دارد شروع به جمع آورى شهادتهاى دروغ و طومارى بى اساس بر ضد حجر و همرزمانش کرد. و سرانجام حجر و يازده تن از يارانش را به شام حرکت داد و در نتيجه هفت تن از همراهان حجر آزاد و باقى به مرگ محکوم شدند.
دو رکعت عشق
هنگامى که نوبت قتل حجر وفادار و بزرگوار رسيد از دژخيم خود اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند، او موافقت کرد، حجر به نماز ايستاد و نماز را طول داد پرسيدند آيا از ترس مرگ نماز را طول دادى گفت: "به خدا سوگند در عمرم هر وقت وضو گرفته ام، دو رکعت نماز خوانده ام و هرگز نمازى به اين کوتاهى نخوانده ام و براى اينکه خيال نکنيد من از مرگ مى ترسم به اين کوتاهى خواندم و بعد گفت پس از مرگ من، زنجير از دست و پايم باز نکنيد و خون پيکرم را نشوئيد زيرا مى خواهم روز رستاخيز با همين وضع با معاويه روبرو شوم"!

خبر شهادت جانگداز حجر دلير و همرزمانش بازتاب وسيع داشت. من جمله اعتراض شديد امام حسين (عليه السلام) به معاويه بود. در اين بين عايشه نيز معترض بود و شخصى را نزد معاويه فرستاده بود با مانع کشتن حجر شود اما کار از کار گذشته بود اما عايشه به معاويه گفت: از پيامبر اسلام شنيدم که فرمود: بعد از من هفت کشته مى شوند که خدا و اهل آسمان از قتل آنان خشمگين خواهند شد و چنين شد چه بسا هنگام مرگ معاويه او دچار کابوس وحشتناکى شده بود و در حالى که به شدت دچار تشنج و درد بود تکرار مى کرد: "اى حجر! مؤاخذه و گرفتارى من به خاطر تو طولانى خواهد بود".
تاثير شهادت حجر
شهادت حجر تأثير بسياري بر روحيه مردم گذاشت و موج نفرت از خاندان اموي سراسر جامعه اسلامي را فرا گرفت، به طوري که عايشه هنگامي که در مراسم حج با معاويه ملاقات کرد، به او گفت:« چرا حجر و ياران او را کشتي و از خود شکيبايي نشان ندادي؟ از رسول خدا شنيدم که فرمود در « مرج عذراء » جماعتي کشته مي شوند که فرشتگان آسمان از کشته شدن آنها خشمگين خواهند شد.»
معاويه براي اين که عمل خود را توجيه کند گفت:« در آن زمان هيچ مرد عاقل و کارداني نزد من نبود تا مرا از اين کار باز دارد.»
گفته‌اند که حجر مستجاب الدعوه بود.

 منابع:
قصه کربلا، ص 43
 تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 230
کامل بن اثير، ج 3، ص 472.
پايگاه اسلامي الشيعه

safapatogh.ir/safapatogh.ir/http://www.beytoote.com
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1873
  • کل نظرات : 311
  • افراد آنلاین : 147
  • تعداد اعضا : 116
  • آی پی امروز : 382
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 1,767
  • باردید دیروز : 79
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,033
  • بازدید ماه : 2,033
  • بازدید سال : 21,344
  • بازدید کلی : 4,766,863
  • کدهای اختصاصی
    pr checker