loading...
صفا پاتوق|سایت سرگرمی و تفریحی
اخبار صفا پاتوق
محمد بازدید : 715 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)
safapatogh.ir/

داستان زندگي حضرت ادريس

حضرت ادريس,زندگي حضرت ادريس,زندگي نامه حضرت ادريس

داستان زندگي ادريس
پيامبرى ادريس (ع)
حضرت ادريس(ع)پس از آدم و شيث(عليه السلام)به مقام پيامبري برگزيده شد.او همواره مردم را به پرستش خداي يگانه و دوري ازگناه دعوت مي کرد و پيروانش را به ظهور پيامبران بعدي، بويژه خاتم الانبياء محمد مصطفي(ص)، بشارت مي داد.


در نام اين پيامبراختلاف است. گروهي نامش را اخنوع و لقبش راادريس دانسته اند. دسته اي وي را «اوزريس» خوانده، ادريس رامعرف اين نام شمرده اند. جمعي معتقدند نامش در تورات «اخنوع»يا «خنوع» است و «هرمس الهرامسه» و «مثلث النعمه » و «المثلث» لقب داده اند; زيرا ملک و حکيم و نبي بوده است.


علامه طباطبايي(ره)در اين باره مي فرمايد: نام ايشان به زبان يوناني طرميس بود که در زبان عربي اخنوع گفته مي شود. اما بعضي ديگر مي گويند: در زبان يوناني به ايشان ارميس مي گويند که درزبان عربي هرمس گفته مي شود و خداوند عزوجل هم در کتاب قرآن ايشان را ادريس ناميد.»


حضرت ادريس (ع) از جمله پيامبرانى است که در قرآن، از آنان ياد شده است خداى سبحان فرمود:
<وَإِسْمعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَاالْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصّابِرِينَ»؛ (?) <وَاذکُرْ فِى الکِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً * وَرَفَعْناهُ مَکاناً عَلِيّاً»(?)
قرآن، وى را به صفاتى، چون صبر و راستگويى و برخوردار از مقام برجسته، توصيف فرموده است. خلاصه نظر دانشمندان در باره وى اين است که او نخستين پيامبرى بود که جبرئيل(ع) براى ارشاد و هدايت نسل (قابيل) بر او وحى نازل کرد تا از طغيان و سرکشى و کفر خويش دست برداشته و به پيشگاه خداوند توبه نمايند، و طبق دستوراتِ آيين او زندگى کنند.


قرآن، در باره زندگى و دستوراتِ دين و آيين ادريس (ع) مشروحاً سخن نگفته است، چنان‏که سند تاريخى و پا برجايى هم از زندگى او در دست نيست. معتبرترين کتابى که درباره او سخن گفته تاريخ الحکماء (?) است که ما به بيان برخى مطالب پراکنده‏اى که در آن وجود دارد، مى‏پردازيم، البته نه به عنوان اين‏که اين مطالب حقايقى بى‏چون و چراست، بلکه از باب آگاهى.


خصوصيات ادريس
حضرت ادريس(ع)به کثرت درس و تعليم و نشر احکام و سنن الهي مشهود بود و بدين سبب وي را «ادريس » ناميدند.او نخستين کسي بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستاره شناسي وحکمت نظر کرد. خداوند وي را از اسرار و چگونگي ترکيب فلک ونقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سالها و دانش رياضي وهيئت به او آموخت.


وقتي ادريس به پيامبري مبعوث شد، مردم به هفتاد و دو زبان سخن مي گفتند و خداي متعال همه آن لغات را به وي تعليم داد. او همچنين نخستين کسي بود که حرفه و هنر دوزندگي داشت و لباس مي دوخت. قبل از وي مردم پوست برتن مي کردند. ادريس خياط بود و در مسجد سهله بدين کار اشتغال داشت.
آن پيامبر بزرگوار نخستين فرستاده خداوند بود که با اسلحه به جنگ دشمنان (فرزندان قابيل)رفت. يکي از فرزندان قابيل را به اسارت در آورد. 


فرزندان ادريس
ادريس پيامبر فرزندان متعددي داشته که فقط نام «متوشلخ» و «ناخورا» و «حرقاسيل» در کتابها ذکر شده است. 


زبان ادريس
ابن عباس مي گويد: پنج تن از پيامبران به زبان سرياني(يوناني)سخن مي گفتند:
?- آدم(ع)
?- شيث(ع)
?- ادريس(ع)
?- نوح(ع)
?- ابراهيم(ع) 


ادريس چندمين پيامبر است؟
مشهور اين است که حضرت ادريس(ع)سومين پيامبر است و پس از آدم و شيث(ع)بدين مقام برگزيده شد. گروهي وي را دومين پيامبر مي دانند و دسته اي نيز نوح راپيامبر دوم شمرده اند و ادريس را يکي از انبياء بني اسرائيل مي دانند. ابن کثير در پاسخ اين گروه مي گويد: اين سخن گماني بيش نيست.
گروهي نيز ادريس را يکي از علماي بني اسرائيل دانسته اند. اين سخن به وسيله بعضي از مفسيران رد شده است. 


آيا الياس همان ادريس است؟
ابن مسعود و ابن عباس چنان نقل کرده اند که الياس همان ادريس است. البته اين سخن صحيح نيست; زيرا طبق کتب تاريخي الياس ازفرزندان نوح(ع)و ادريس جد پدر نوح است و اين دو قابل جمع نمي نمايد.


ولادت و دوران کودکي آن حضرت
انديشمندان در مورد زادگاه و محل نشو و نماى آن حضرت اختلاف دارند، عده‏ اى گفته ‏اند: وى در مصر متولد شده و او را هرمس الهرامسه(?) ناميده‏اند و زادگاهش در <منف» (نام شهرى در مصر) است. و نيز گفته ‏اند نام وى به زبان يونانى ارميس بوده که معناى عربى آن هرمس و به زبان عبرى خنوخ و در عربى اخنوخ تلقى شده است و خداى – عزوجل – او را در قرآن که به زبان عربى آشکار نازل شده ادريس… خوانده است.

هرمس (ادريس) از مصر بيرون رفت و در زمين گردش کرد و سپس به آن سرزمين بازگشت، [سرانجام‏] خداوند او را در هشتادو دو سالگى به نزد خود بالا برد (از دنيا رفت)(?).


دسته ‏اى ديگر معتقدند که، ادريس(ع) در بابِل متولد و در همان‏جا بزرگ شد. وى در اوايل عمر خويش از علوم شيث بن آدم که جدّ اعلاى او بود بهره مى‏جست… و آن‏گاه که به حد کمال رسيد، خداوند بدو نبوت و پيامبرى عنايت فرمود.


آن حضرت، مردمِ فاسد را از مخالفتِ با آيين حضرت آدم و شيث(ع) نهى مى‏کرد و [در اين راستا] عده‏اى اندک از او اطاعت کرده و بيشتر آنان با وى به مخالفت برخاستند،از اين رو او و پيروانش از آن سامان بيرون رفته تا به مصر رسيدند.


ادريس(ع) و همراهانش در مصر اقامت گزيدند و مردم را به امر به معروف و نهى از منکر و اطاعت از خداى – عزّوجلّ – دعوت کرد، چنان‏که گفته شده: وى مردم را به آيين الهى و يگانگى خدا و پرستش آفريدگار و رهايى مردم از عذاب آخرت به وسيله کردار شايسته در دنيا دعوت نمود و آنها را بر بى‏رغبتى به دنيا و رفتار عادلانه تشويق کرد و دستور داد تا آن‏گونه که وى مى‏گويد نماز به جاى آورند و دستور داد ايام مشخصى در هر ماه روزه بگيرند و آنها را به جهاد براى مبارزه با دشمنانِ دين و آيين خود تشويق و براى دستگيرى از مستمندان به آنان دستور پرداخت زکات را صادر فرمود.


جمله <الايمان بالله يورث الظفر؛ ايمان به خدا پيروزى را در پى دارد» برنگين انگشترى وى منقوش بود و بر کمربندى که هنگام نماز ميت مى‏پوشيد، اين جمله نوشته شده بود: <السعيد من نظر لنفسه و شفاعته عند ربه اعماله الصالحه؛ سعادتمند کسى است که در کارهاى خويش بينديشد و کارهاى شايسته وى شفيع او نزد پروردگارش خواهد بود.»


داستاني عبرت انگيز
آورده اند: قوم حضرت ادريس(ع) بر او خيلي جفا کرد، تا اينکه خدا خطاب به ادريس فرمود اينان قدر پيامبر وحجت من را نمي دانند لذا تصميم گرفته ام ، تورا از ايشان بگيرم و اينگونه غيبت چهل ساله ادريس آغاز گشته و قوم او دچار عذاب الهي گشتند.


چنان گرسنگي آنان را فرا گرفت که سنگ بر شکمشان مي بستند ، پس از چهل سال فقهايي در ميان ايشان ظاهر شدند (خوب دقت فرماييد نقش ولايت فقيه در عصر غيبت همين است) و خطاب به مردم گفتند:
ادريس از ميان ما رفت ولي خداي ادريس که هست، مگر ادريس از ما چه مي خواست ؟ فقط يک جمله  ”در محضر خدا معصيت نکنيد”.


مردم پذيرفتند و از همان لحظه توبه نموده و گناهان خود را تر ک کردند به محض اين تصميم ، خداوند به ادريس فرمود:
برخيز که بندگانم لايق گشته اند و زمان ظهور  تو فرا رسيده است ادريس خطاب به خداوند متعال عرضه داشت :خدايا اينان قوم فاسقي هستند و ممکن است توبه شان حقيقي نباشد.
به خاطر اين ترک اولي و تعلل از سوي ادريس ، خدا ? روز گرسنگي  به او چشاند همانگونه که قومش اين رنج را تحمل کرده بودند و پس از آن ادريس دو باره در ميان قوم خود ظاهر گشت و به ادامه ماموريت الهي خود پرداخت.


آري ادريس پس از چهل سال دوباره ظهور کرد چون قومش لايق حضور حجت خدا شدند و شرط اصلي اين ظهور اصلاح افراد آن جامعه بود.
اي کاش مي دانستيم چون گنه کاريم و چون  ?? حجت خدا را کشتيم خداوند آخرين گنجينه خود را از ما گرفت و تا روزي که همچون قوم ادريس پيامبر به اين نتيجه نرسيم که دليل غيبت چيزي جز گناه کاري ما نبوده خدا حجت خود را نخواهد فرستاد.


از جمله گفتار آن حضرت اين است که فرمود:
- هرگز کسى نمى‏تواند خدا را بر نعمت‏هايش سپاس گويد، آن گونه که او نسبت به بندگانش عطا و بخشش فرموده است.
- خدا را با نيّت خالص بخوانيد و روزه و نمازهاى خويش را نيز خالصانه به جا آوريد.
- نسبت به دنيا دارىِ مردم حسد نورزيد، زيرا بهره ‏ورى آنان اندک است.
- کسى که از حد کفايتِ زندگى، قانع نباشد، هيچ چيز او را بى‏ نياز نمى‏ کند.
- حيات و زندگىِ روح، در حکمت نهفته است.
منبع:asemoni.com

http://www.beytoote.com
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1873
  • کل نظرات : 311
  • افراد آنلاین : 138
  • تعداد اعضا : 116
  • آی پی امروز : 384
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 2,208
  • باردید دیروز : 79
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,474
  • بازدید ماه : 2,474
  • بازدید سال : 21,785
  • بازدید کلی : 4,767,304
  • کدهای اختصاصی
    pr checker