loading...
صفا پاتوق|سایت سرگرمی و تفریحی
اخبار صفا پاتوق
محمد بازدید : 526 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)
safapatogh.ir/

و خداوند علي(عليه السلام) را آفريد...

امام علي(ع),ولادت حضرت علي (ع)

و خداوند علي(عليه السلام) را آفريد ...
جمعه بود، و سيزدهم ماه رجب از سال دهم قبل از بعثت. جهان با لحظه حساس تاريخ خود، هنوز ده سال فاصله داشت، بايد اين لحظه حساس با بعثت رسول خدا تکوين يابد و نقطه عطفي در تاريخ بشريت بوجود آورد. نقطه اي که دنياي کهنه و فرسوده را از دنياي جديدش جدا کند. خداوند در تدارک مقدمات اين جهش تاريخي بود.
جهش هاي عظيم تاريخي جز با دست هاي برومند رجال تاريخ انجام نمي گيرد. و اين سنت الهي است که تحولات تکاملي، از وجود رجال برگزيده بشر، منشاء گيرند، رجالي که علي رغم شرايط نامساعد موجود، به تکاپو و تلاش بر مي خيزند و فرياد خود را از اعماق اجتماع سر مي دهند، و با اين فرياد لرزه اي شکننده بر ارکان نظامات فرسوده و نابسامان موجود مي افکنند.طنين اين فرياد است که مغزها را تکان مي دهد و آنها را به جنب و جوش و حرکت مي اندازد، مغز هاي مرده، زنده مي شوند و در پرتو اين زندگي پرده ها را بر مي درند و چشم اندازهاي نوي در برابر خود مشاهده مي کنند.
جهان به سوي سرنوشت خود به پيش مي رفت. سرنوشتي که قلم قضاي الهي تحولي درخشان بر آن ترسيم کرده بود. بنا بود اين تحول با دست تواناي پيغمبر بنيان گذاري شود، و در عين حال مردي نيرومند لازم بود که اين تحول را جاودان سازد.
مردي که با اصول و فروع کليات و جزئيات اين تحول را در وجود خويش تجسم دهد.مردي که اين صلاحيت و شايستگي را داشته باشد که بگويد: "من قرآن ناطقم".
قرآن برنامه تحول بود و خدا آن را از آسمان بر محمد (ص) فرو فرستاد ولي خاصيت روح بشر اين است که بيش از آنچه که اسير گوش است، اسير چشم است، شنيدني ها در مزاج روحي بشر اثرمي کنند، ولي ديدني ها اثري بيشتر و قاطع تر دارند.
پيغمبر با زبان قرآن تحول را بيان کرد و اين که مردي لازم است که قرآن را در وجود خويش تجسم دهد تا مردم آن را که شنيده اند ببينند. قرآن از عدالت سخن مي گفت. و اين علي است که بايد اين عدالت را در همان سطحي که خدا خواسته، در وجود خويش تجسم دهد؛ بايد جهان و جهانيان، اصولي را که اسلام براي مردم بيان داشته، در سيماي زندگي علي به صورتي زنده و برجسته مشاهده کنند.
محمد براي ايجاد تحول و در راه تربيت انسانها به دو عامل نياز قطعي داشت، يکي قرآن و ديگري علي. و اين خود پيغمبر است که هميشه اين دو را با هم نام مي برد. مي گفت: "اني تارک فيکم الثقلين، کتاب الله و عترتي" من مي روم ولي دو گوهر گرانبها در ميان شما باقي مي گذارم، يکي قرآن و ديگري عترت؛ و علي شاخص ترين فرد عترت بود.
محمد داشت مراحل کمال خود را مي پيمود، لازم بود ده سال ديگر بگذرد، تا او موفق به تسخير آخرين قله کمال شود؛ تا آماده بعثت گردد. وجود محمد زمينه نزول قرآن را فراهم مي کرد و در عين حال بايد به موازات آن زمينه پيدايش انساني که قرآن را در خود تجسم دهد، نيز فراهم شود، و خداوند در تدارک اين مقدمات بود.
آن روز، جمعه بود، و عرب جمعه را احترام مي کرد و نيز ماه رجب را. بت هاي کعبه در اين ماه و مخصوصاً در روزهاي جمعه اين ماه  مشتري بيشتري داشتند.
و آن روز نيز که روز جمعه سيزدهم ماه رجب بود در اطراف خانه کعبه ازدحام عجيبي برپا بود. در اين جمع تنها يک زن بود که به جاي عبادت بت، خدا را عبادت مي کرد، شرک و کفر بر روحش سايه نينداخته بود. او دين حنيف داشت، همان دين جدش ابراهيم خليل الرحمن، و او نيز در اطراف خانه خدا طواف مي کرد، و از خدا مي خواست تا وضع حملش را آسان کند.
او فاطمه دختر اسد بن هاشم بود و فرزندي را به بار داشت. و تقدير چنين بود که اين فرزند تولدي مبارک و استثنايي داشته باشد... تولد در خانه خدا...
فاطمه با خدا راز و نياز مي کرد. ناگهان در خود احساس دردي شديد کرد، دردي که فاطمه آن را به خوبي مي شناخت، آخر اين پنجمين حمل او بود، او قبلاً چهار بار ديگر اين درد را در خود احساس کرده بود. فاطمه مضطرب و پريشان شد، او در ميان جمعيت غوطه مي خورد و طواف مي کرد، پس از اين احساس از طواف باز ايستاد ولي موج جمعيت او را به اين سو و آن سو مي کشاند. و درد هر لحظه شديدتر و شديدتر مي شد.
چه مي دانست که خدا چه سرنوشت افتخار آميزي براي او و نوزادش رقم زده است.

امام علي(ع),ولادت حضرت علي (ع)

فاطمه به دنبال پناهگاهي مي گشت، مأمني که او را از چشم مردم پنهان کند، و سرانجام آغوش گشوده کعبه را در برابر خود ديد. فاطمه قدم به درون خانه کعبه گذارد.و اين تقدير الهي بود که مرد خدا در خانه خدا قدم به صحنه حيات پر افتخار خود بگذارد.
نامش را علي نهادندآ؛ و با علي، موجودي ديگر نيز موجوديت گرفت، موجودي عزيز، گرانبها و بس کمياب. همان چيزي که بايد راز سعادت جامعه ها را در آن جست، و در آن هنگام جوامع سخت از آن نهي شده بودند، جهان، "عدل" را نه مي فهميد و نه مي شناخت. ميلاد علي با تولدي ديگر همراه بود؛ تولد عدل...
علي توجيه کننده عدل و نشان دهنده عاليترين مظاهر آن بود. دنيا از روزنه وجود علي به شناخت عدل توفيق يافت و از آن بالاتر معناي انسانيت را شناخت. انسانيتي که عدل يکي از شاخه هاي آن است.
راز خلقت و آفرينش آدميان در چيست و چرا انسان را آفريدند؟ و آيا اين راز را مي توان در خور و خواب، در کشتن و بستن، در ظلم و ستم جستجو کرد؟ و آيا بشر براي اين خلق شده که بسان درندگان، بدرد ، حتي همنوعان خود را؟ و در اينجاست که در بين ميلياردها نفوس بشري و پس از پيامبران، تنها وجود علي است که به توجيه و تفسير اين راز مي پردازد و هدف از خلقت نوع انسان را توجيه مي کند و راز آن را بازگو مي نمايد. هدف، نيل به آخرين قله کمال است، هدف اين است که انسان، انسان شود؛ و اين انسانيت چيست؟
و باز هم اينجاست که علي را مي بينيم که بسان معلمي بزرگ و آزموده به تعليم انسانيت مي پردازد. و خطوط آن را در لوح زندگي خويش در برابر ديدگان بشريت مي گذارد. و اين تعليم را از همان دوران کودکي شروع کرد. کودک بود، ولي هرگز تحت تاثير شرايط غلط موجود قرار نگرفت. و اين نخستين درس مکتب اوست؛ تهي شدن از تاثيرات غلط جامعه.
جامعه او بت مي پرستيد، ولي او با همان مغز کودکانه اش دريافت که سرّ دهر و راز طبيعت را نمي توان با "بت" تفسير کرد. او از مطالعه کتاب طبيعت در همان کودکي به شناخت "الله" توفيق يافت.و اين شناخت، بزرگترين و حساس ترين نقش را در زندگي او عهده دار شد.
چيزي نگذشت که نشانه هايي از نور الهي را در وجود شخصيتي به نام محمد (ص) تشخيص داد و در اين نور جاذبه اي بس شديد يافت. به سوي آن کشش پيدا کرد و از سن هشت سالگي رسما و به طور شبانه روز در کنار آن نور که در وجود "محمد" تجسم يافته بود، قرار داد.
دو سال ديگر هم گذشت و آن نور سرانجام "محمد(ص)" را به آخرين قله کمال رساند.او پيغمبر شد، داراي مکتبي آسماني و الهي.
و علي ايده خود را در اين مکتب به صورتي روشن و بارز مشاهده کرد. آنچه را که قبلاً خود به طور مبهم دريافت کرده بود، اکنون با تلاء لوئي پردرخشش و زنده و گويا در مکتب آسماني "محمد(ص)" مي ديد.به آن ايمان آورد، ايماني بالاتر از عشق.و همين عشق و نيروي خلاق و آسماني آن بود که علي را به صورت بزرگترين فداکار اسلام و آئين جديد در آورد.
علي که نقشي جاودانه از خدا و عدل در سينه نوراني خود داشت پرچم اين مکتب را بردوش گرفت.با اين پرچم و با سرمايه همان عشق، خود را به جبهه مخالفين عدل زد و جلو رفت، و راه را براي پيشروي آئين اسلام باز کرد.

منبع:aviny.com

safapatogh.ir/http://www.beytoote.com
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1873
  • کل نظرات : 311
  • افراد آنلاین : 137
  • تعداد اعضا : 116
  • آی پی امروز : 384
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 2,096
  • باردید دیروز : 79
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,362
  • بازدید ماه : 2,362
  • بازدید سال : 21,673
  • بازدید کلی : 4,767,192
  • کدهای اختصاصی
    pr checker