مراقب باشيد،دلزدگي زناشويي بيخ گوش شماست!

مراقب باشيد،دلزدگي زناشويي بيخ گوش شماست!

مجموعه: روانشناسي زناشويي

«نگاهش بهت زده است. هنوز باورش نمي شود. مردي که چند متر آنطرف روي صندلي هاي روبرو نشسته است هنوز همسر قانوني اوست. باورش نمي شود اين جا نشسته باشند. روي صندلي هاي راهرو دادگاه خانواده انتظار مي کشند. نامشان خوانده و تکليف شان روشن شود. انگار همين ديروز بود عشق پرشور روزهاي ماه عسل را داشتند تجربه مي کردند، انگار همين ديروز بود روزهاي آشنايي. انگار همين ديروز بود قلبش موقع ديدنش با شدت بيشتري مي زد.

اما حالا چه؟ حالا که دل شان از هم زده شده بود. حالا که حتي حضور همديگر را نمي توانستند تحمل کنند. حالا که ديگر براي هم تازگي نداشتند. آن عشق پرشور کجا رفته بود؟ چرا آنها فقط در عرض پنج سال از آن عشق پرشور به اين صندلي هاي رنگ و رو رفته رسيده بودند؟»

شايد دلزدگي از همسر آنقدر چيز واضحي باشد که به نظرتان نيازي به تعريف نداشته باشد اما يک تعريف دقيق به شما کمک مي کند متوجه شويد آيا دلزدگي زناشويي در زندگي شما هم وجود دارد يا نه. خيلي از زوج ها به غلط ملال ها و دلخوري هاي کوچک خودشان را به دلزدگي تعبير مي کنند.

دلزدگي زناشويي چيست؟

1- نشانه هاي جسمي

بعضي افراد اصلا دلزدگي را يک نوع احساس خستگي و کسالت، دلزده ها علامت هايي مثل بي حالي، سردردهاي مزمن، دردهاي شکمي و بي اشتهايي يا پرخوري هم از خودشان نشان مي دهند. دلزده ها از نظر جسمي هم از پا مي افتند.

2- نشانه هاي عاطفي

دلزده ها قبل از هر چيز احساس آزردگي مي کنند. آنها حس مي کنند در زندگي مشترک اذيت مي شوند. تمايلي به حل مشکلات نشان نمي دهند و اميدي هم ندارند مشکلاتشان حل شود. گاهي اين نااميدي و اندوه آنان را به وادي افسردگي مي کشاند. آنها احساس مي کنند زندگي پوچ و بي معنايي دارند. حس مي کنند کسي را در زندگي ندارند که از آنها حمايت عاطفي کند.

3- نشانه هاي رواني

دلزده ها خودشان را باور ندارند، حس مي کنند شکست خورده اند و خودشان را دوست ندارند. درست همين احساسات را نسبت به همسرشان هم دارند. آنها ديگر نه همسرشان را قبول دارند و نه مي توانند او را دوست داشته باشند.

چرا دلزدگي پيش مي آيد؟

1- توقعات غيرمنطقي و غيرواقع بينانه

گاهي توقعات ما آنقدر بالا و غيرواقع بينانه است که ازدواج با هر فرد ديگري هم نمي تواند آن توقع ها را برآورده کند. مثلا زني که توقع دارد شوهرش که از صفر زندگي را با او شروع کرده بايد يکساله هم خانه و هم ماشين بخرد معلوم است با ديدن واقعيت دلزده مي شود.

2- گذشتن از فاز هيجاني اول ازدواج

وقتي زن و شوهر از فاز هيجاني و عاطفي اول ازدواج بيرون مي آيند، هر حادثه کوچکي را بهانه مي کنند تا به همسرشان يک برچسب منفي بزنند. در اين مواقع سکوت مردها نشانه بي احساسي شان تلقي مي شود و يک بار محبت نکردن زن ها نشانه نامهرباني شان.

3- نگفتن احساسات به يکديگر

اگر همسران نيازهاي خود را مطرح نکنند يا در رابطه با همديگر پي به نيازهاي يکديگر نبرند و به راه حل مثبتي براي برآورده کردن نيازهايشان نرسند، خطر دلزدگي دو چندان مي شود.

با دلزدگي زناشويي چه کار کنيم؟

1- توقع هايتان را منطقي و منصفانه کنيد

روانشناسان مي گويند توقع هاي غيرمنطقي بيشترين ارتباط را با دلزدگي زناشويي دارد. اينکه ما باور داشته باشيم توافق نداشتن باعث تخريب رابطه است اولين باور غيرمنطقي است. بايد ياد بگيريم اختلاف نظر طبيعي است و نبايد آن را منفي تفسير کنيم. اينکه باور داشته باشيم رفتارهاي همسرمان تغيير نمي کند هم غيرمنطقي و غيرمنصفانه است. اينکه توقع داشته باشيم همسرمان ذهن ما را بخواند هم غيرمنطقي است. بايد خودمان نيازهاي مان را به زبان بياوريم و توقع نداشته باشيم همسرمان ذهن مان را بخواند.

کمال گرايي جنسي هم از جمله باورهاي غيرمنطقي است که به دلزدگي زناشويي مي انجامد. اينکه هميشه از همسرمان توقع داشته باشيم در همه شرايط و مواقع با ما رابطه جنسي تام و تمام داشته باشد. در نهايت اگر ما تفاوت هاي بين جنسيت خودمان و جنسيت همسرمان را نشناسيم و توقع داشته باشيم همسرمان هم مثل خودمان مردانه يا زنانه عمل کند باعث دلزدگي زناشويي مي شود.

2- خودتان رابطه را تازه نگه داريد

در روزهاي اول ازدواج همه چيز تازه و هيجان برانگيز است اما وقتي که همه چيز تکراري شد، زن و شوهر کم کم از هم دلزده مي شوند. در اين مواقع گذاشتن انرژي براي رابطه مي تواند آن را همچنان هيجان برانگيز نگه دارد. سعي کنيد همسرتان را غافلگير کنيد، هر چند وقت برنامه دو نفره هيجان برانگيزي براي هم بگذاريد. به هم ابراز احساسات کنيد. اگر مشکلي هم پيش آمد با هم مطرحش کنيد يا با مشورت گرفتن از يک مشاور خانواده آن را حل کنيد.

منبع:سپيده دانايي