![safapatogh.ir safapatogh.ir/](http://www.beytoote.com/images/stories/religious/re683.jpg)
قيافه انسانها در قيامت
- مجموعه: اصول و فروع دين
عقيده صحيح در مورد معاد آن است که هم روحاني و هم جسماني است . در اين ميان نظرات ديگري نيز وجود دارد . هم چنين در کيفيت معاد جسماني...
عقيده صحيح در مورد معاد آن است که هم روحاني و هم جسماني است . در اين ميان نظرات ديگري نيز وجود دارد . هم چنين در کيفيت معاد جسماني نيز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسى مىگويد: معاد جسمانى از امورى است که همه صاحبان اديان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروريات دين محسوب مىشود و منکران آن از زمره مسلمين خارجند، آيات کريمه قرآن در اين زمينه صراحت دارد و قابل تأويل نيست و اخبار در اين زمينه متواتر است و قابل انکار نمىباشد.1
اينان مىگويند: درست است که کانون پاداش و کيفر و لذّت و ألم، روح است، ولى ما مي دانيم که روح، بسيارى از لذّتها و آلام را از طريق چسم دريافت مىکند. بنابراين، بايد معاد جسمانى باشد همان طور که ظاهر آيات و روايات بر همين امر دلالت دارد آياتى از قبيل:
1-«أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ»؛ آيا انسان مىپندارد که استخوانهاى او را جمع نخواهيم کرد، آرى قادريم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنيم.2
2- بگو همان کسى آن را زنده مىکند که نخستين بار آفريد و او به هر مخلوقى آگاه است».3
3- خداوند کسانى که در قبرها هستند را زنده مىکند.4
4- در صور دميده مىشود پس همه از قبرها به سوى پروردگارش شتابان مىروند.5
مراد از جسمانى بودن معاد:
بعضىها جسمانى بودن معاد را به معناى اين مىدانند که جسم انسان با همين خصوصيات مادى که براى اين دنيا خلق شده و پيوسته در تحول است در آخرت هم با همين خصوصيات زنده خواهد شد. بدن اخروى عين بدن دنيوى است.
اما جسمانى بودن به اين معنا که قابليت براى بقا و جاودانگى ندارد بدون شک هيچ يک از معتقدان به معاد جسمانى ملتزم نمىشوند، جسمى که در دنيا بود با همان وضعيت بر نمىگردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه ديگر خواهد بود به طورى که از جهت شباهت عين جسد اول باشد و از جهتى مثل آن است. به طورى که هر کس اين قالب را ببيند بگويد اين، فلانى است، آن فلان شخص ديگر است. به تعبير ديگر مادى بودن در قيامت و آخرت ماديتى خواهد بود که با قوانين مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوى که قابليت جاودانگى داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگى و ملالت نباشد.
آيا انسان مىپندارد که استخوانهاى او را جمع نخواهيم کرد، آرى قادريم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنيم».(قيامة آيه 3 و 4)
صدرالمتألهين مي گويد: آن چه در اعتقاد به حشر بدنها از روز قيامت لازم است، آن است که بدن هايى از قبرها برانگيخته مىشوند به طورى که اگر کسى تک تک آنها را ببيند، بگويد: اين فلان کس است يا بگويد اين بدن فلان است و آن بدن به همان است.6
علامه تهرانى(ره) مىنويسد: جمهور(همه) اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حديث قائل شدهاند که معاد فقط جسمانى است. بنابراين، روح در نزد آنان عبارت است از جسمى که در بن سارى و جارى است همانند آب در گل و روغن در زيتون.
جمهور فلاسفه و پيروان مشايين، قائل شدهاند که معاد فقط روحانى است؛ يعنى فقط عقلى است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم مىشود و اعاده معدوم امرى محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقى مىماند .
جهنم
بسيارى از اکابر حکما و مشايخ عرفا و جمعى از متکلمين مانند حجة الاسلام غزالى و کعبى و حليمى و راغب اصفهانى و بسيارى از اصحاب اماميه ماند شيخ مفيد و شيخ طوسى و سيد مرتضى و علاّمه حلّى و خواجه نصير الدين طوسى قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزوارى هم همين قول را متين و استوار مىداند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبير ديگر، از عقل و نفس ترکيب يافته است، بنابراين، براى بدن کمالى است و براى نفس هم کمالى. و هم چنين اکثر نصارى و تناسخيه نيز به همين قول معتقدند فقط فرق در اين است که محققين از مسلمين و پيروان آنان معتقدند، که ارواح حادث اند و به بدن عود مىکند، ولى تناسخيه معتقدند که ارواح قديم اند و هر کدام به جسم خاص حلول مىنمايند.
در گفتار کسانى که معتقد به معاد روحانى و جسمانى هستند، نيز اختلاف است که آيا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عين اين بدن است؛ يا مثل آن است؟
ايشان مىفرمايد: بر افراد صاحب بصيرت پوشيده نيست که نشئه دوم که نشئه آخر است، شرايط ديگرى دارد. بدنى ثابت و لا يتغير و مناسب با ابديت است.
آيات وارد در قران کريم هم دلالت بر اين دارند که روح به بدنى مثل اين بدن تعلق مىگيرد و محشور مىشود. از جمله: «عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ7 ما در ميان شما مرگ را مقدّر کرديم تا آن که مثلهاى شما را تبديل کنيم و شما را در آن چيزهايى که نمىدانيد ايجاد نماييم».
آيه ديگر: ما ايشان را آفريديم و بنيان وجودى و کيان آنها استوار نموديم و زمانى که بخواهيم مثلهاى آنان را تبديل مىنماييم».8
مراد از امثال در اين آيات همان بدن است و به معناى احوال و اطوار است، يعنى ما بدنهاى آنان را به احوالات و اطوار مختلف در مىآوريم. البته با اطوار عاليه محشور مىشود و نه با آن مادّيت و کثافت که در دنيا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابليت بقا نداشت.9
بنابراين انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانيتى که با قوانين آن سازگار باشد و از نعمتهاى آن جا استفاده خواهد کرد.
و نيازهاى انسان در بهشت هم برآورده مىشود، «يُطَافُ عَلَيْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَ أَكْوَابٍ و َفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ».10 در بهشت، شخصى بهشتى هر چه را اراده کند نزدش حاضر مىشود.
درباره سنّ اهل قيامت، از روايات معصومان «عليهم السلام» برمي آيد که اهل بهشت همه جوان و زيبايند و در آنجا پيري و فرسودگي راه ندارد.
از اين رو، حضرت رسول اکرم«صلي الله عليه وآله وسلم» فرمودند: «اهل الجنّة جُردٌ مُردٌ کحلٌ لاَيَفْني شبابهم ولا تُبلي ثيابهم؛11 اهل بهشت بدنهايشان (تميز) خالي از مو، صورتهايشان به شکل جوان که هنوز (مو) نروئيده و زيبا چشم مانند کسي که سرمه به چشم کشيده، مژهها و حدقه چشم بسيار مشکي و سياه است و سفيدي چشم بسيار سفيد. نه جواني آنها فنا مي پذيرد و نه لباسشان مي پوسد.»
پى نوشتها:
1.همان، پاورقى به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47.
2. قيامت (75) آيه 3 و 4.
3. يس (36) آيه 79.
4. حج (22) آيه 7.
5. يس (36) آيه 51.
6. علامه تهرانى، معادشناسى، ج 6، مجلس 37.
7. واقعه (56) آيه 61.
8. انسان (76) آيه 28.
9. معادشناسى، علامه تهرانى، ج 6، ص 158 تا 166 با تغيير و تصرّف.
10. زخرف (43) آيه 71.2.
11- کنزالعمال، ح 39301.
منبع:javanemrooz.com