![fanimani.rozblog.com fanimani.rozblog.com/](http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/styles/node_thumb/public/content/images/story/92-03/30/ostrich-in-sand.jpg?itok=sc_-rVVF)
![چگونه شترمرغ نباشيم؛استراتژيي که سوخته است! چگونه شترمرغ نباشيم؛استراتژيي که سوخته است!](http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/styles/node_thumb/public/content/images/story/92-03/30/ostrich-in-sand.jpg?itok=sc_-rVVF)
روابط عمومي آنلاين
چگونه شترمرغ نباشيم؛استراتژيي که سوخته است!
شترمرغ وقتي يک شکارچي را ميبيند، زود و زود سرش را در زير شن و ماسه فرو ميبرد، به گمان اينکه، پناهگاهي را بدستآورده باشد. تصور کنيد، يک شترمرغ با هيکل درشت و تنومندش، با قامت ايستاده و پاهايي چون ستونهاي استوار، سر در زمين دارد و شکارچي، از اين همه بلاهت او، در عجب مانده است.
به گزارش فرهنگ نيوز، داستان شترمرغ نيز مانند داستان سازمانها و شرکتهاي امروزي است که در مواجه با رسانههايي چون شبکههاي اجتماعي، سر در گريبان خويش فرو مي برند و چنان رفتار ميکنند که آب از آب تکان نخورده است. اين مطلب الهام گرفته از پستي است که «دان پِپرز» در صفحهي لينکدين خود به آن پرداخته است. لذا، ما در اين نوشته، سعي در مکاشفهاي خواهيم بود که سعي ميکند تا نشان از اصل ماجرا داشته باشد.
شبکههاي اجتماعي، فرصتي براي بيان نظرات و ديدگاههاي شخصي يکسري افراد است که به دلايل گوناگون دور هم جمع شدهاند، در واقع امکان به اشتراکگذاري نظرات، آنقدر وسوسه انگيز است که کمتر شخصي در رويارويي با مطالب و پستهاي اطرافيانش، ميتواند از درج نظرش چشمپوشي کند. براي مثال، وقتي دان پِپرز، پستي راجع به شرکت «استمپ» و نحوهي رفتار آن با يکي از کاربرانش، صحبت ميکند، حدود ??? نظر پيرامون مطلب گِرد ميآيد؛ نظراتي که حداقل در ?? درصد آن، همراستا با محتواي مطلب است. بنابراين، قصور شرکت استمپ در بازگرداندن حق اشتراک کاربر، به مسئلهاي جدي تبديل ميشود و پاي ساير شاکيان را به صفحهي «دان» ميکشاند و کار تا آنجا پيش ميرود که يکي از مديران سابق اين سايت، نامهاي به دان مينويسد و تا حدودي از اقدام شرکت استمپ در حفظ منافعش دفاع ميکند.
البته اينکه، استمپ مقصر است يا نه؛ اصلا اهميتي ندارد، بلکه اهميت ماجرا اين جاست که چرا مديران فعلي استمپ به شرايط پيشآمده، توجه ويژهاي نداشتند و سعي داشتند که با استفاده از استراتژي شترمرغي، هيبت استمپ را ناديده گرفته و سر در ماسههايي ببرند که هيچوقت قابل جبران شدن را نداشته باشد. بيتفاوتي به نظرات کاربران در هزاران سايت و پلتفرم اجتماعي، امري است که شايد برخي از شرکتها و سازمانها انجام ميدهند.، اما چند نکته در درک بهتر اين شرايط قابل تامل است:
? آيا درج پستهاي مختلف در سايتها و شبکههاي اجتماعي و به دنبال آن، مطرح شدن نظراتي پيرامون آن، ميتواند منبع معتبري براي ارزيابي عملکرد شرکتها و سازمانهاي مختلف باشد؟ آيا درج نظرات کاربراني که در خيلي از اوقات، داراي شخصيتهاي مجازي بوده و با نامهاي ساختگي و هويتهاي غيرواقعي، اقدام به زيرسئوال بردن ميکنند، ميتواند مورد توجه قرار گيرد.
در پاسخ بايد گفت: که اگرچه برخي از اين مطالب و نظرات، داراي خواستگاه معتبري در ارزيابي شرکتها نيستند ولي به هرحال، رسانهاي هستند که محيط پيرامون شرکتها و سازمانها را تحت تاثير قرار ميدهد و اين وظيفهي روابط عموميهاست تا با پايش محيط، از فرصتهاي حضور در شبکهي اجتماعي بهرهگيرند. چرا که قبل از حضور اين رسانهها، وجود شايعه در مورد يک سازمان يا شرکت، امري طبيعي بودهاست و حال به کمک اين رسانهها ميتوان به راحتي اين شايعهها و مرکز اشاعهي آن را تشخيص داد و با اقدام مقتضي، ارتباط عمومي مناسبي را با محيط ايجاد کرد.
? آيا سازمانها و شرکتها به جهت نوع فعاليتي که انجام ميدهند در قبال اين نظرات، بايد رفتار متفاوتي داشته باشند؟ بله، اين رفتار ميتواند تفاوت داشته باشد؛ لذا يک سايت و يا پورتال که از معبر اينترنت براي فعاليت و کسبوکار استفاده ميکند بسيار با يک شرکت توليد موادغذايي فرق دارد. اگرچه، حيثيت و ارزش آن، براي هر دو نوع حياتي است، اما ناکارآمدي يک سايت در دنياي وب و عدمپايش محيط براي اين نوع از شرکتها، به منزلهي مديريت ضعيف و ناکارآمد است؛ مانند اين که يک شرکت موادغذايي، نتواند مواد اوليه، بازار و رقباي خود را مورد شناسايي قرار دهد. لذا پايش محيط براي يک شرکت اينترنتي، در برخي از اوقات مانند مواد اوليهاي براي ادامهي فعاليت اين نوع از کسبوکارهاست.
? با اين اوصاف، يک شرکت و يا هر نهادي که براي کسب وکار شکل گرفته است، نميتواند در امرتوسعهي شرکت و بازاريابي و بهويژه حفظ محيط و بازارداري به اين شبکهها، بيتوجه باشد. در واقع، اگر به شترمرغ هم، شعوري اعطا ميشد تا ارزش ارتباط با شبکههاي اجتماعي را درک کند، مطمئنا، راه چارهاي براي مقابله با شکارچيانش پيدا کرده بود. بنابراين ديگر اين استراتژي سوخته است و عدم توجه به محيط وب و پايش مدوام آن، خبر از ناکارآمدي يک شرکت و يا سازمان در اموري چون بازارشناسي، بازارسازي و بازارداري ميدهد.