يکي از فانتزيام اينه که...(3)
- مجموعه: مطالب طنز و خنده دار
يکي از فانتزيام اينه که يه روز که دارم تو خيابون راه ميرم يهو ببينم يه دزد اسلحه شو گذاشته رو شقيقه يه خانوم سانتي مانتال و ميخواد کيفشو خالي کنه ، منم سريع بپرم بينشونو و درحاليکه دارم تفنگو ازش ميگيرم باهاش درگير شم و درحين درگيري يهو صداي شليک شنيده شه و چند ثانيه هر دومون چشم تو چشم به هم نگاه کنيم و يهو دزده بخوره زمين و در حاليکه از شيکمش داره خون فواره ميزنه من بگم : نهههههههه من نميخواستم اينطوري شه … در همين حين پليس از راه برسه و منو دستگير کنه ! (شش ماه بعد)
تو دادگاه در حاليکه من دارم بي گناهيمو ثابت ميکنم قاضي من رو مقصر بدونه و به قصاص محکوم کنه بعد در حاليکه من نا اميد شدم يه نگاه به خانواده ام ميندازم ميبينم همه شون دارن گريه ميکنن و يه نگاه به خانواده مقتول ميکنم ميبينم خون جلو چشاشونو گرفته سريع اونورو نيگا ميکنم … بعد برميگردم سپيده رو نگاه ميکنم ميبينم يه سر تکون ميده به معني خاک تو سرت ، عآخه به تو چه ربطي داشت نخود هر آش ؟؟؟ (بقيه شو يادم نمياد عاخه شوکه شده بودم)
خلاصه روز اعدام فرا ميرسه و منو ميبرن براي اعدام ؛ بعد وقتي ميخوان حکم رو اجرا کنن قاضي بهم ميگه آخرين خواسته ات چيه ؟ منم ميگم آخرين خواسته ام اينه که اعدامم نکنين ، بعد قاضي با همکاراش يه مشورت ميکنه و با آخرين خواسته ام موافقت ميکنه …
بعد منم ميرم تو افق سحرگاهي محو ميشم !
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که يه BMW بخرم بعد آرمشو بِکَنم آرم پرايدو بچسبونم …
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که يه روز که دارم با يه پالتوي مشکي و بلند از تو خيابون رد ميشم ببينم يه نفرو ميخواد ماشين زير بگيره ، بپرم پرتش کنم اون ورو نجاتش بدم ، بعد طرف که بلند ميشه ببينه دارم قدم زنان دور ميشم ، داد بزنه بگه ببخشيد شما ؟؟؟ منم يه لحظه وايسمو بدونه اينکه برگردم سرمو يکم بچرخونمو يه لبخند بزنمو بگم “يه رهگذر” بعد همون موقع تو افق محو بشم …
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که برم خواستگاري پدر عروس ازم بپرسه خوب آقا دوماد عزيز ، خونه ، ماشين ، کار ، پول چيا دارن ؟ بعد منم قاطي کنم کليد هاچ بک رو پرت کنم تو صورتش بگم من اومدم خواستگاري ، نيومدم خريد و فروش ! پدره هم سويچ پرايدمو ببينه و يه برق خاصي تو چشاش بياد بعدشم بيوفته به پام که بيا دخدرمو بگيرو همش مال خودت و اينا … منم بي توجه پرايد ?? ميليونيم رو بيخيال شم و توي افق محو شم …
يه همچين آدم دست و دل بازي هستم من …
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که دکتراي حسابداري داشته باشم بعد يه روز صبح که دارم ميرم بيرون در پارکينگو که باز ميکنم که برم بيرون همزمان دختر همسايمون با ماشين بخواد بياد داخل … بعد ماشينامون شاخ به شاخ بشن و از تو ماشين به هم خيره بشيم بعد عاشق بشيم بعد همون موقع همينجوري الکي به ضرب گلوله کلت کمري کاليبر ?? کشته بشم و دختره پياده بشه بياد بغلم کنه بگه عزيزم تنهام نذار … منم در حالي که دارم جون ميدم به افق خيره بشم بعد تموم کنم !
سوال شده که چرا دکتراي حسابداري داشته باشم ؟ به نکته خوبي اشاره کرديد ولي ???بار گفتم تو مسائلي که به شما مربوط نيست دخالت نکنين !!! روحمم که رفت همون جاي هميشگي تو افق …
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي فانتزي هاي فرهنگيم اينه که دوست دارم يه فيلم بسازم که توش کاپيتان با صدايى آروم و به غايت مودبانه به ملواناش ميگه لطفا لنگرها رو بکشيد !
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که اگه اين ترم مشروط شدم و بابام گفت چرا ؟ دستشو ميگيرم مي برم دانشگاه رديف آخر ميشينيم. بعد کليپساي شصت سانتي اين دخترارو نشونش ميدم ميگم چيزي رو تخته مي بيني ؟ تو بودي مشروط نميشدي ؟ از خدا بترس !
بعد يه سيگار روشن ميکنم با بغض و مظلومانه ميرم سمت غروب آفتاب و تو افق ناپديد ميشم !
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که پ?ر که شدم ?ه عصا بگ?رم دستم برم تو پارک بش?نم به پ?رمردا? د?گه بگم ?ه پسرم آمر?کا دکتره يه دختر هم دارم تو سوئد زندگ? م?کنه ! بعد رو کنم سمت افق و توي برگاي سنگفرش پارک محو بشم !
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
?ک? از فانتز?ام ا?نه که ?هو از افق ظاهر بشم ، محو خز شد رفت !
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که سر ميز شام وختي که همه دارن غذا ميخورن من هي با غذام بازي کنم بعد بابام خَعلي باکلاس بهم بگه آ قربونش برم چرا غذاتو نميخوري ؟ بعد من با يه لبخند مليح بگم مرسي پدر ميل ندارم … ولي لامصب يا هميشه مِث گاو ميخورم يا بابام يه خورده سنگين برخورد ميکنه و کلمات رکيک استفاده ميکنه که چون اينجا خونواده نشسته از گفتنش معذورم …
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که تو مِه پنهان شم بعد فانتزيايي که ميان تو مِه محو بشن رو با دمپايي ابري خيس اونقد بزنم که صدا سگ دربيارن تو مه !!!
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که با مخاطب خاصم تو خيابون راه برم بعد يه پسره بياد تيکه بندازه منم عين اين فيلما وايسم يواش برگردم و بگم : “هي پسر … چيزي گفتي ؟” پسره هم با پررويي بگه آره و بعد با هم گلاويز بشيم و خيلي سنگين همديگه رو بزنيم و مخاطب خاصم هي جيغ و داد و گريه. ملت دورمون اصن خيلي خفن ، بعد که پسر رو زدم با لباس خاکي برميگردم يه لبخند نرم ميزنم و ميرم سمت مخاطبم. نزديکش که ميشم صداي گلوله مياد و من ميوفتم رو زانوهام … نگو پسره اسلحه داشته و با سر و صورت خوني نفساي آخرو ميزنه و ميميره … مخاطب خاصمم منو بغل ميکنه و فرياد زنان ميگه:”نــــــــــــــــــــــه” منم ميگم : “ديدار به قيامت عزيزم” و ميوفتم و جان به جان آفرين تسليم ميکنم …
خداييش حقمو خوردن ، من لايق اسکارم ، اصغر خدا ازت نگذره …
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه مامور شهرداري بشم و يه کيف پر از پول پيدا کنم برم تو افق همشو خرج کنم ؛ همش که نبايد فانتزي آموزنده باشه !!!
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که تو محلمون ??تا پسر غريبه به دختر همسايمون تيکه بندازن و من غيرتي بشم کله کنم برم براشون ??تاشونو لت و پار کنم و بعد بهشون بگم “خودتون خواستين من دعوا نداشتم” ، بعد دختر همسايه اين صحنه رو ببينه کف و تف قاطي کنه تا ميخواد بياد سمتم که ازم قدرداني کنه يهو مادرش با چادر گُل گُلي از خونه بياد بيرون و ببينه ??نفر پاره پوره رو زمين دارن خاک ميخورن ، متوجه جريان ميشه و با يه حالت بغض آلود بياد سمتم بگه داماد من …
من : بله مادر ؟
بگه : من هميشه آرزو داشتم همچين پسر رخشي داشتم !
من : ولي مادرم تو هميشه به چشم يه پسر بد منو نگاه ميکردي ، تو هميشه يه کاري ميکردي که آمارم پيش بقيه همسايه ها خراب باشه ، تو به من تهمت ميزدي (با صداي آلن دلون)
در همين حين يهو صداي کف زدن به گوشم ميرسه ، برگردم ببينم ??? نفر دارن برام کف ميزنن به خاطر جان فدايي و ديالوگ زيبام ، بعد يهو ببينم يه افق داره از سمت راستم مياد ، دوست داشتم بيشتر ديالوگ بگم که همسايه ها بيشتر کف بزنن ولي مجبور شدم تا افق نرفته توش محو بشم ….
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که سوار اتوبوس باشم يکي با عجله سوار بشه و کارتش شارژ نداشته باشه بعد هي دنبال يکي باشه که براش کارت بزنه و بعد برسه به من ، منم دستمو بکنم تو جيبمو کارتمو در بيارم بدم بهش که کارت بکشه ، بعد من همون موقع ايستگاه پياده شمو کارتمم ازش پس نگيرم و اون داد بزنه حداقل اسمتو بگو ؟؟؟
منم محل ندمو تو عمود محو شم ! (افق ديگه جا نداره)
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
هزار بار گفتم همه با هم نرين تو افق فانتزيا قاطي ميشه کصافطا …
يکي پرايد ميخواسته حامله شده !
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزيام اينه که با يه دختر فقير دوست بشم بعد دو سه ماه که فهميد عاشقشم بگه که دختر بزرگترين تاجر ايرانه و داشته عشق منو امتحان ميکرده ! بعد منم ناراحت شم باهاش کات کنم …
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
?ک? از فانتز?ام ا?نه که :
عههه فانتز???م کووووو ؟
آقا فانتز??م ن?ست …
فانتز?مو دزد?دن ، مردم کمک !
•.•.•.•.•.•.•.• يکي از فانتزيام اينه که •.•.•.•.•.•.•.•.•
يکي از فانتزي هام اينه که راننده تاکسي باشم بعد يه مسافر سوار کنم و تو يه جاي شلوغ پيادش کنم و وقتي که پياده شد کيفش رو جا بزاره و وقتي کيف رو که ميگيرم دستم يه صداي جيک جيک ازش بشنوم و وقتي که خوب نگاش کنم ببينم يه بمب توشه ، منم سريع گازش رو بگيرم خودم رو برسون به دريايي که نزديک اون منطقست و گازشو بگيرم ماشينو با بمب پرت کنم تو دريا منم خودم قبل از اون بپرم پايين و همين که ماشين افتاد تو اب منفجر بشه و همين که بلند شدم مردم شروع کنن به دست زدن برام ؛ منم با غرور تمام تو افق به سمت اداره بيمه غيب بشم !
منبع:azari98.ir
کانال خنده و سرگرمی در تلگرام