loading...
صفا پاتوق|سایت سرگرمی و تفریحی
اخبار صفا پاتوق
محمد بازدید : 447 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)
fanimani.rozblog.com/

اعترافهاي تکان دهنده طنز (3)

 

اعتراف هاي خنده دار, طنز

اعتراف ميکنم بچه که بودم يه بار با آجر زدم تو سر يکي از بچه هاي اقوام , تا ببينم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها مي چرخه يا نه!!!!!
تازه هي چند بارم پشت سر هم اين کار و کردم , چون هر چي مي زدم اتفاقي نمي افتاد!!!!

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ

اعتراف مي کنم يه بار پسر همسايه چهارسالمونو با باباش تو خيابون ديدم گفتم سلام نويد چطوري؟
ديدم بچهه تحويلم نگرفت باباهه خنديد
اومدم خونه به مامانم گفتم نويد ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نويد کيه؟
گفتم: پسر آقاي …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نويده

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ


چند روز پيش دختر خالم گوشيشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشيتو جا گذاشتي!!!!!!!

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ

چند وقت پيش تو حياط خونه سيگار ميکشيدم که صداي باز شدن در حياط اومد منم حول شدم سيگارو روي گوشيم خاموش کردم (!!) و بدترش اينکه بلافاصله گوشيو پرت کردم تو باغچه و سيگار خاموش موند تو دستم

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ

اعتراف ميکنم دوران راهنمايي روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم يه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخنديم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادي کردن تخم مرغارو ميزدن به تخته منم اين وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکيد رو تخته پاشيد همه جا ، رو لباس معلمم ريخت ! سريع گفت کي بود ؟!!؟ هيچکي هيچي نگفت با اين که ميدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ? – ? نفر شلوغو آورد بيرون زدشون ولي نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگيم بودم معلمه شک نميکرد بهم !
وقتي از کلاس اومديم بيرون تا دو کيلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ

اعتراف مي کنم معلم دوم دبستانم مي گفت املا ها رو خودتون بنويسيد که من با دوربين مخفيا مي بينم کي به حرفام گوش مي ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه هاي خونه و سوال هاي مشکوک از مامان بابام:امروز کي اومد؟ کي رفت؟ به کودوم وسيله ها دست زد؟
بيشترم به دريچه کولر شک داشتم

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ

اعتراف مي‌کنم سر فينال جام جهاني‌ تا لحظه‌اي که اسپانيا گل زد فکر مي‌کردم اسپانيا نارنجيه، هلند آبي‌، گل هم که زد کلي‌ لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانيا ? – هلند ? ، تازه فهميدم کل بازي داشتم اشتباه فحش ميدادم

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ

اعتراف مي کنم وقتي داداشم دو ماهش بود خندون رفتم تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگيتو خوردي؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم!
بيچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگي رو از حلقش کشيد بيرون!

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ

يه بار با بچه ها بوديم يکي از دوستام رو بعد از مدت ها ديدم ، کلي ريش گذاشته بود
با خنده بهش گفتم : علي اين ** بازيا چيه ؟
گفت پدرم فوت کرده
گفتم تسليت ميگم

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ

اعتراف مي کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثير اين حرفا که نبايد به غريبه آدرس خونتون رو بديد، روز اول به راننده سرويس آدرس اشتباهي دادم و از يه مسيري الکي تا خونه پياده رفتم و تازه فرداش موقعي که سرويس دنبالم نيومد تازه شاهکارم معلوم شد براي خانواده

œœœœœœœعتراف هاي خنده دارœœœœœœ

اعتراف ميکنم چند ماه پيش تو شرکت بودم سر کارام يوهو مدير عامل از تو اتاق خودش گفت: اميــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خيلي ميخوامـــت….گفتم منم همينطور….گفت پيش ما نمياي؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت ميزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسيدم ديدم داره تلفن حرف ميزنه با امير دوستش و من از شدت ضايگي ديوارو گاز گرفتم
منبع:khanoomgol.com 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1873
  • کل نظرات : 311
  • افراد آنلاین : 148
  • تعداد اعضا : 116
  • آی پی امروز : 375
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 1,444
  • باردید دیروز : 79
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,710
  • بازدید ماه : 1,710
  • بازدید سال : 21,021
  • بازدید کلی : 4,766,540
  • کدهای اختصاصی
    pr checker